نویسنده: ابراهیمی مقیمی




 

محیط طبیعی که شهرها بر آن گسترده‌اند، فرایندهای مختلفی دارد، گاهی فعال و گاهی غیرفعال است. فرایندهای فعال ژئومورفولوژیکی چشم اندازی را ایجاد می‌کنند که در آنها همه چیز در حالتی از پویایی دائمی به سر می‌برد. رقابت بر سر منابع، روابط متقابل همراه با تعداد وسیعی از فرایندها، از جمله هوازدگی و فرسایشی، همگی موتور حرکت و پویایی است. در این چرخه‌ی متغیر و پایان ناپذیر، تعداد بی شماری الگو در حال رشد، زایش و تخریب اند و با سرعت‌های مختلف به سوی آینده‌ای نامعلوم پیش می‌روند. شهرها نیز بخشی از این فرایند هستند و به درجات مختلف در زایشی فرایندها و الگوها مشارکت دارند.

نمونه‌ای از الگوی ژئومورفولوژیکی در تطبیق با الگوی شهری، الف) قبل از توسعه، ب) بعد از توسعه.

نامعلومی، مفهوم معلومی است، زیرا تجربه نشان می‌دهد که همه چیز در زمین ممکن است، مانند آتش سوزی در شهر؛ بهمنی که سکونتگاه‌ها را در زیر خود دفن می‌کند؛ آتشفشانی که با فوران شهری را با خاکستر می‌پوشاند، یا زمستانی سخت و طولانی که موجب یخ زدن شهری می‌شود. برخی وقایع که در سیر تکامل فرایندها و الگوها تغییراتی ایجاد می‌کنند، از آنجا که احتمال وقوعشان از احتمال روی ندادنشان بیشتر است، از برخی دیگر قابل پیش بینی ترند، مثل فرایندهای آبراهه‌ای در ایران، بعضی نیز به دلیل آنکه، در گذشته تجربه نشده‌اند، غیرمترقبه‌اند، برای مثال آتشفشان در ایران. تا این تاریخ هیچ تجربه‌ای از فعالیت‌های آتشفشانی با وجود آتشفشان‌های متعدد در ایران کسب نشده است. برخی دیگر از پدیده‌ها از چرخه‌های منظم یا به تقریب منظمی تبعیت می‌کنند، برای مثال حرکت ماسه‌های بادی در دشت لوت (1).

توصیف الگو

الگوها را می‌توان توسط فرایندهایی که خود و عملکردشان از آنها ناشی می‌شوند، توصیف کرد. تغییر سطوح انرژی بالا و ناپایدار به سطوح پایین و پایدار، فرایندهای هوازدگی، فرسایش، جابه جایی، ذخیره سازی، چرخش، اشغال، آزادسازی، رشد، پراکندگی و غیره، همگی به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر الگوهای ایجاد شده در هر زمان، تأثیر می‌گذارند. این تعداد از متغیرها سیر تکاملی الگوها را غیرقابل پیش بینی می‌کند. اما به لحاظ آنکه می‌توانیم تعداد نامحدودی از نتایج را با جزییات زیاد بر اساس احتمالات تشخیص دهیم، با گذشته که دانشمندان محیطی و شهری از الگوها دید محدودی داشتند، تفاوت بسیار داریم. با این حال، پیش بینی براساس اصول احتمالات نشان می‌دهد که به طور معمول تعداد محدودی از محتمل ترین نتایج در گستره‌ی متغیرهای طبیعی مشاهده می‌شود، که زمان، فضا، مکان و مقیاس آنها را محدود می‌کنند.
فرم شهر تا حدودی تابع عملکرد است. اگر الگو را جانشین فرم و فرایند را جایگزین عملکرد بدانیم، می‌توانیم بگوییم در محیط طبیعی و بستر زمین الگو تابع فرایند است. برای مثال دره تابع فرایند چین خوردگی یا رودخانه است، ولی فرایند هم ممکن است تابع الگو باشد، یعنی الگوی دره یا الگوی آبراهه. به عبارت دیگر، بعضی الگوها توسط فرایندها خلق می‌شوند، ولی فرایندهایی نیز وجود دارند که الگوها به آنها جهت می‌دهند یا آنها را محدود می‌کنند. این مفهوم ممکن است به شکل یک حلقه‌ی بازخورد مثبت یا منفی به گونه‌ای مستقیم تر عمل کند. بازخورد مثبت هنگامی است که یک فرایند شدت خود را افزایش می‌دهد. برای مثال وقتی زمین ماسه‌ای آب جذب می‌کند، با شدت بیشتری نفوذ می‌دهد و موجب جذب بیشتر آب و در نتیجه افزایش روان شدگی ماسه می‌شود. بازخورد منفی هنگامی به وقوع می‌پیوندد که فرایند کنترل کننده‌ی خود باشد. برای مثال هنگامی که ضخامت لایه‌ی سنگی شیستی زیاد می‌شود، آب کمتری را در خود نفوذ می‌دهد.
تحلیل الگوها از راه بررسی مکانی یا طبقه بندی، گستره‌ی وسیعی از پدیده‌های طبیعی که به طور معمول روابط سیستمی یا سامانه‌هایی منفرد است، انجام می‌پذیرد. پیتراستیونز(2) درسال 1974، کتابی با نام الگوها در طبیعت منتشر کرد. روش شگفت انگیز این کتاب در توصیف و فهرست بندی دسته‌های متفاوت الگوهای موجود در جهان طبیعت، هنوز هم معتبر، ولی خیلی محدود است. بعضی الگوهای پایه در طبیعت که توسط استیونز اشاره شده‌اند عبارتند از: 1- پیچان‌ها، 2- پیچ‌ها و 3- انشعاب‌ها. الگوهایی که ایشان مطرح کرده، بسیار محدود است. لکن در شکل 2-2، صورت جامع تر آن در زمینه‌اشکال سطحی زمین و شهرها آورده شده است.
اندازه‌ی طولی و عرضی (که هرکدام از این الگوها به آن احتیاج دارند تا فضای خود را کامل کنند) متفاوت است. این الگوها توسط فرایندها در پنج وضعیت زیر تغییر می‌کنند:
1- یکنواختی همراه با فروپاشی یا رشد: وضعیتی که شدت تغییر الگو، در طول زمان، به کندی کاهش می‌یابد (فرو می‌پاشد) یا رشد می‌کند (شکل 3 الف)؛

شکل 2) الگوهای مختلف شهری- ژئومورفولوژیکی موجود در محیط طبیعی، اقتباس از فلمن و دیگران، ص 378، 1997، با تغییرات

2- اشغال فضا همراه با حفظ تعادل: وضعیتی که در آن، الگو، پیرامون مقدار متوسط ثابتی در نوسان است، که یا ناشی از عمل متقابل چرخه‌های پس خورند یا بر اثر «تصرف» ایجاد می‌شوند (شکل 3 ب):
3- اشغال فضا همراه با کاهش تعادل وضعیتی که نوسانات، پیرامون اندازه‌ی متوسطی است که خود پیوسته در طول زمان تغییر می‌کند. این عمل نتیجه تغییرات کنترل شده‌ی خارجی در مقدار واردات است (مانند تغییرات اقلیمی، که افزایش رواناب در دامنه‌ها، تخلیه‌ی رودخانه، سرعت باد یا ارتفاع موج را در بر می‌گیرد)(شکل 3 ج). برای مثال رودخانه‌ای که حفر و پرشدگی متناوب در حفر رو به پایین آن تأثیر گذاشته است و از راه چینه بندی می‌توان آن را تشخیص داد؛
4- اشغال فضا همراه با تعادل دینامیکی به نسبت پایدار: وضعیتی که الگو پیرامون مقداری متوسط در طول زمان تغییر می‌کند و در عین حال، گسست‌های پله مانندی به صورت «اثر آستانه ای»(3) دارد و به تغییرات ناگهانی منجر می‌شود ( شکل 3 د)؛
5- الگویی که شهر در طول زمان فضای جدیدی را اشغال نمی‌کند، نه فرو می‌پاشد و نه رشد می‌کند ( شکل 3 ه ).
نوع الگوی ایجاد شده، به فرایند تشکیل الگو بستگی دارد و در نتیجه‌ی الگو از فرایند تبعیت می‌کند. نوع الگو ممکن است توسط جریان‌های پویا مانند رودها یا ماسه‌های بادی تعیین شود و با نظریه‌ی آشفتگی که در آن ساختارهایی مانند فرم‌های مارپیچ یا پیچ ایجاد می‌شوند، رابطه‌ی بسیار نزدیکی برقرار کند. چنین فرم‌هایی همیشه در حال تغییرند، اگرچه یکسان نیستند و در حالی که موقعیت‌های ثابتی دارند، مدام مواد جدید را می‌آورند و می‌برند. مثالی از چنین الگوی آشفته ای، الگوی رود متلاطم است که در یک کوهستان جریان دارد. جریان‌های ناشی از فشار یا انرژی نیز از انواع تغییرات آشفته‌ای هستند که به طور مستقیم قابل مشاهده نیستند، ولی به طور غیرمستقیم و با ابزارهای اندازه گیری قابل درک هستند، مانند شکستگی‌های ناشی از فشار در لایه‌ی سنگی (فعالیت گسل‌ها)، ایجاد تل ماسه‌ها توسط باد یا ساختار ساحل که به فشار امواج واکنش نشان می‌دهند.
فرم‌های پیچان‌ها نتیجه‌ی تغییرشکلی است که در آن قسمتی از سطح یک عنصر نسبت به قسمت دیگر، پاسخ سریع تری دارد. پیچان‌ها در طبیعت به وفور یافت می‌شوند، زیرا فرایندهایی که به تشکیل آنها منجر می‌شوند، متنوع اند. رشد منظم پیچان‌ها، الگویی است که به تغییر منظم فرایندها مربوط می‌شود.

شکل 3) تغییر الگوها توسط فرایندها در طول زمان، الگوهای ب، ج و د از چورولی 1984 اقتباس شده است.

پیچ‌ها از لحاظ برخی صفات کلیدی شبیه هم اند، ولی فرایندهای حاصل از آنها به نسبت متفاوت است. پیچ‌ها از محرک‌هایی که در یک جهت فعال شده‌اند، به وجود می‌آیند در حالی که اگر این محرک‌ها به طور دوره‌ای تغییر جهت دهند، پیچان‌ها حاصل می‌شوند که به سمت جلو، عقب و پهلوها گسترش پیدا می‌کنند. نوسانات، فرم‌های موجی را به وجود می‌آورند؛ برای نمونه رودها ممکن است به طور تناوبی به حالت انبساط و انقباض درآیند و سبب حرکات سینوسی آنها شوند. یک پیچ ممکن است به منظور اشغال کامل تر فضا، به گونه‌ای انعطاف پذیر بیشتر تغییر کند.
اگر خطی انحنا پیدا کند، پیچ نامیده می‌شود. سطح صاف نیز ممکن است در معرض همان گونه نیروها قرار گیرد و سطح موجی یا الگوی موجی به وجود بیاورد. تپه ماهورها اغلب چنین الگویی دارند. لایه‌های سنگی نیز ممکن است به گونه‌ای تا شوند که مقطع عرضی آنها نشان دهنده‌ی ساختار پیچ باشد و حتی یک سیستم درزه‌ای بر سطح آنها ظاهر شود. فرایندهای به وجود آورنده‌ی پیچ‌ها عبارتند از:
1- جریان انرژی باد که الگوی پیچ را در داخل ماده رسوبی منعکس می‌سازد، مانند الگوی ماسه در تل ماسه‌ها و موج ماسه‌ها برای مثال الگوی شهر کرمان و یزد تا حدودی تابع موج ماسه‌ها و تل ماسه‌هاست؛
2- جریان انرژی آب؛
3- ماده‌ای که در آن انرژی جریان دارد (جریان انرژی مواد رسوبی) مثل قطعه سنگ، لایی، رس، قلوه سنگ و ...؛
4- نیروهای متضاد که در متراکم ساختن انرژی در جهت خاصی نقش دارند، تا فضای اشغال شده در یک بعد قرار گیرد، مانند سنگ‌های چین خورده یا مختلف الجنس؛
5- نیروهای متضاد که با قدرت‌های نسبی متفاوت با یکدیگر رقابت می‌کنند یا یکدیگر را دفع می‌کنند یا مرزسازی یا تصرف می‌کنند. برای مثال وقتی یک جنگل کنار باتلاقی قرار دارد، هر کدام سعی می‌کند به درون دیگری گسترش یابد. خط نامنظم لبه، اغلب الگوی پیچ را نشان می‌دهد؛
6- ساختمان اولیه‌ی زمین شامل چین خوردگی‌ها، راندگی‌ها، نفوذها و گسل‌ها؛
7- فعالیت‌های تکتونیکی ثانویه.
اگر جریان انرژی آبراهه‌ای با مانعی مثل سطح شیبدار یا آبراهه روبه رو شود، الگوی انشعاب به وجود می‌آید. در چنین الگویی تلاقی برخی جریان‌ها با یکدیگر و تبدیل آنها به جریان بزرگ تر در یک نقطه غیرقابل اجتناب است، حتی اگر تعداد جریان‌های منفرد به طور متوالی به قدری کم شود که فقط یک جریان وجود داشته باشد، باز این حالت اتفاق می‌افتد. این الگو در سامانه‌های رودخانه‌ای دیده می‌شود و به سلسله مراتبی مشخص از جریان‌های انشعابی منجر می‌شود. بیشترین فراوانی، متعلق به جریان منفرد است و جریان‌های اولیه‌ای را شامل می‌شود که کوچک تر از بقیه هستند. هر جریان از ترکیب دو جریان قبلی به وجود می‌آید و یک مرتبه بالاتر را می‌سازد.
حجم آب در هر مرتبه به تعداد مرتبه‌های قبلی و اتصالات آنها بستگی دارد. در انشعاب دوشاخه‌ای ساده این مقدار دو برابر مرتبه قبل است. خصوصیات الگوهای انشعاب این است که از یک فرایند (جریان) یا ساختار به وجود می‌آیند. جریان‌هایی با مرتبه‌ی بالاتر بیش از جریان‌هایی با مرتبه‌ی پایین تر تمایل به طولانی تر شدن دارند. این مورد در شکل بستر زهکشی نیز دیده می‌شود، زیرا هر چه سامانه بزرگ تر باشد، بستر طولانی تر می‌شود. فرم‌های گوناگون انشعاب می‌توانند تعدادی از الگوهای شبکه را ایجاد کنند که نوع آنها به تعداد آبراهه مرتبه‌ی اول در نقطه‌ی شروع بستگی دارد.
ظرافت الگوهای انشعاب طبیعی بیش از الگوهای مصنوعی است. این مسئله به دلیل تنوع در زاویه‌ی انشعاب با توجه به اصل حداقل کار است. جریان یافتن آسان مایع از شاخه‌ای به شاخه‌ی دیگر (در هر جهت) نیز بر همین اساس است. این جریان متأثر از جریانی است که در امتداد ماجراهای باریک وجود دارد و نسبت به مجراهای وسیع تر اصطکاک بیشتری ایجاد می‌کند. بنابراین، نوع الگوی انشعاب به رابطه‌ی بین اندازه‌ی شاخه و زاویه‌ی انشعاب بستگی دارد. زاویه‌ی انشعاب ممکن است به 90 درجه نزدیک شود.
انشعاب رودها به طور تقریبی همانند درختان سه بعدی است. این مسئله موجب تنوع بیشتر در مکان انشعاب‌ها می‌شود. لئوناردو داوینچی هنرمند مشهور ایتالیایی در قرن پانزدهم، مشاهده کرد شاخه‌های درختان در دو مکان متفاوت دیده می‌شوند یا روبه روی یکدیگرند یا غیر رو به رو اگر روبه روی هم باشند، شاخه مرکزی خم نمی‌شود، ولی اگر مقابل هم نباشند، شاخه مرکزی خم می‌شود. حجم همه‌ی شاخه‌های رتبه‌ی اول با حجم تنه مساوی است. چنین خصوصیتی ممکن است در رودخانه‌ها متفاوت باشد، زیرا در آنجا توپوگرافی و اثر جاذبه ممکن است موجب افزایش انرژی موجود برای خنثی کردن اصطکاک شود. از طرفی وقتی دو انشعاب روبه روی هم قرار می‌گیرند، ممکن است به عمق بخشیدن و گسترش عرضی یکسان رود اصلی منجر شود (البته در صورتی که هر دو از انرژی مساوی برخوردار باشند) و چنین حالتی در طبیعت نادر است.
الگوهای انشعابی رودها با درختان تفاوت‌هایی دارند. رودها سامانه‌هایی خود سازمانده‌اند. مکان انشعاب آنها، نقطه‌ی شروع و زوایای به وجود آمده، در ارتباط با شکل زمین (که طی فرسایش تغییر کرده و در نتیجه در ساختار رود ایجاد بازخورد می‌کند)، زمین شناسی، موانع جریان و تأثیرات اقلیم بر مقدار آب موجود و عامل توسعه‌ی شهری مشخص می‌شوند. هیچ قانونی مبنی بر چگونگی تنظیم جریان وجود ندارد، بنابراین خصوصیات جریان و الگوی انشعاب درنتیجه‌ی فرایندهای موجود ایجاد می‌شوند.
الگوی متمرکز به تمام الگوهایی اشاره دارد که در آنها ساختار از یک سطح یا نقطه‌ی مرکزی به سمت پیرامون پرتو دارد. الگوی متمرکز از خطوطی به وجود می‌آید که از نقطه مرکز به نقاط دورتر کشیده می‌شوند. در شبکه‌های فرعی تراکم شکل با افزایش فاصله از مرکز کم می‌شود. این کاهش تراکم ممکن است بر اثر الگوهایی باشد که فضای بیشتری را در اختیار می‌گذارد. در الگوی متمرکز آبراهه ای، تراکم شکل با افزایش فاصله از مرکز زیاد می‌شود، بنابراین این دو با هم تضاد دارند.
الگوهایی که شرح داده شدند، بیشتر در مناظری با مقیاس بزرگ مشاهده می‌شوند، ولی در عین حال نمونه‌های زیادی نیز وجود دارند که این مطلب در مورد آنها صدق نمی‌کند، یا اینکه به مقیاس‌های مشخصی محدود می‌شوند. از آنجا که الگوهای به وجود آورنده‌ی چشم انداز از لایه‌های بسیاری تشکیل می‌شوند، اغلب به‌اندازه کافی شفاف نیستند. شناسایی الگوها به بررسی و تحقیق دقیق نیاز دارد، زیرا فرایندهای فعال، آنها را به صورت الگوهای درهم پیچیده‌ای درمی آورند. الگوهای موزاییک شده را می‌توان در گستره‌ی وسیعی از مقیاس‌های فضایی یافت. ادراک انسان از الگوهای موزاییکی در محدوده‌ای با مقیاس‌های فضایی متفاوت، از دست کم صد متر مربع مثل الگوی هزار دره‌ای تا هزاران کیلومتر مربع مثل الگوی چین خوردگی‌های بزرگ قرار دارد. از طرف دیگر، شهرها در مقیاس قاره‌ها دارای الگوهایی موزاییکی با وسعت بیش از هزاران مایل یا کیلومتر مربع هستند، بنابراین می‌توان مجموعه الگوهای موزاییکی از شهرها و الگوهای طبیعی را مشخص ساخت. اینها خود می‌توانند برای تشکیل مجموعه‌ای بزرگ تر، یعنی در سطح جهانی بحث شوند. بین عناصر منفردی که شهرها را به وجود می‌آورند، سلسله مراتبی وجود دارد. از اجتماع آنها مناظر مرکب شهری در مقیاس ناحیه‌ای تشکیل می‌شود که زیرمجموعه‌ای از قاره‌ها و اقیانوس‌ها هستند. برای مثال در شرق آمریکای شمالی مناظر مرکبی از شهرها مشاهده می‌شوند که زیرمجموعه‌ای از مقیاس قاره‌ای به شمار می‌روند. الگوهای موزاییکی شهرهای جهان، از نظر فضایی، ساختاری، ترکیبی و زمانی در تمام مقیاس‌ها، ناهمگون اند.
ناهمگنی را به دو صورت می‌توان بیان کرد. برخی الگوها ابعادی دارند که به تدریج از یک نوع ترکیب یا ساختار، به نوعی دیگر تغییر می‌کنند. ابعاد الگوها به مقیاس نیز بستگی دارد. در مقیاس قاره ای، یک الگوی موزاییک کلی دیده می‌شود، در حالی که در مقیاس‌های ناحیه ای، منطقه‌ای و محلی، ابعاد الگو کوچک تر می‌شود.
در نوع دوم ناهمگنی، الگوها توسط مرزهای معین با درجات مختلفی از تضاد دیده می‌شوند. مرزها توسط ساختار یا ترکیب سنگ، ساختمان، خاتک، پوشش گیاهی، آب یا تأسیسات و تغییراتی که انسان به لحاظ چشم انداز شهری و فرهنگی به وجود می‌آورد، مشخص می‌شود.
ناهمگنی در لایه‌های زیربنایی زمین، مانند همجواری لایه‌های سفت و سخت سنگی و ساختار خاک که تحت تأثیر فرایندهای زمین شناسی، ژئومورفولوژی یا عناصر آب و هوا قرار می‌گیرند، الگوسازند. این گونه نیروها یا فرایندهای فعال، شکل زمین را تعیین می‌کنند و به عبارتی الگو سازند. از این رو می‌توان گفت الگو نشانه فرایند است، اعم از اینکه طبیعی باشد یا انسانی.
در ساختار سلسله مراتبی، درجه‌ای از ارتباط و بازخورد عمودی و افقی بین سطوح زمین و شهرهای موزاییک شده با عناصر تشکیل دهنده‌اش وجود دارد. این ارتباط‌ها متأثر از الگوها و فرایندها هستند و برآنها تأثیر می‌گذارند، درنتیجه طی زمان تغییر می‌کنند.
از آنجا که موزاییک‌ها عناصری با مرزها و اتصالات مشخص دارند، یکی از راه‌های توصیف آنها، توصیف ساختار و شکل مرزهای بین آنهاست. مرزهای صاف یا مستقیم به طور معمول حاصل فعالیت انسان هستند، در حالی که شکل‌های ترکیبی (فراکتال) ممکن است منشأ طبیعی یا انسانی داشته باشند. خصوصیات فراکتال (درجه‌ی پیچش یا ساختار چند مقیاسی) در هر دو حالت ممکن است متغیر باشد.
در مرزها، می‌توان الگوهای حرکت را نیز مشاهده کرد، زیرا هیچ کدام ساکن نیستند و در بسیاری از موارد در دوره‌های مختلف زمانی پیشرفت یا عقب نشینی می‌کنند. مرزهای مستقیم پیشرونده، برای مثال در زمین‌های جنگلی اغلب به فعالیت‌های انسان از جمله قطع درختان جنگل نسبت داده می‌شوند، در حالی که مرزهای طبیعی، به شکل بیرون زدگی‌ها و شکل‌های منحنی پیشروی می‌کنند و پیچ‌هایی را به وجود می‌آورند. مجموعه‌ی مرزها در الگوها و فرایندها به شهرها شکل می‌بخشند.

دیدگاهها و الگوها

دیدگاه برنامه ریزی

دیدگاه‌های متعددی سعی در توصیف الگو و شکل شهر دارند. یکی از آنها، دیدگاه برنامه ریزی (4) نامیده می‌شود. این دیدگاه بیان می‌کند که تصمیمات عمومی و پیچیده توسعه شهری که به شهر الگو و شکل می‌دهند، چگونه اتخاذ می‌شوند یا چگونه باید اتخاذ شوند. چنین شناختی مستلزم شناخت کلیه‌ی فعالیت‌های پیچیده‌ی فنی، سیاسی و اقتصادی است، بنابراین دامنه‌ی این دیدگاه به مراتب از قلمرو شهرسازی فراتر رفته و همان طور که می‌دانیم، در سایر رشته‌ها رشد بیشتری پیدا کرده است. به همین دلیل در رشته‌ی مدیریت، نام کلی دیگری به نام «نظریه‌ی تصمیم گیری (5)» به آن داده شده است.

دیدگاه عملکردی

این دیدگاه که آن را "نظریه‌ی عملکردی (6)" نیز می‌نامند، به طور خاص تری بر شهر تکیه دارد، زیرا سعی دارد بیان کند چرا شهرها هر یک شکل خاصی را به خود می‌گیرند و عملکرد چنین شکل‌هایی چیست ؟ این دیدگاه امروز توجه زیادی را به خود جلب کرده است.
نظریه‌ی عملکردی کلی تر بوده و کاربرد آن ساده تر است، تا حدی که عملکرد را می‌توان فقط با استناد به شکل فضایی شهر اندازه گیری کرد، مشروط بر اینکه رابطه بین شکل شهر و توان شهروندان در برابر مخاطرات ژئومورفولوژیکی مانند شیب دامنه، سیلاب، ریزش و رانش و فرونشینی زمین را در نظر گرفت. برای مثال می‌توان پایداری و دوام را به عنوان یک بردار محور عملکرد در نظر گرفت. پایداری و دوام عبارت است از مقاومت عناصر کالبدی یک شهر، در مقابل فرسودگی و زوال محیطی مانند سیل و غیره. هر شخص در مورد پایداری و دوام شهرخود، به جنبه‌های خاصی اهمیت می‌دهد (7) و برخی طالب دوام همیشگی شهرند. علاوه براین، می‌دانیم چگونه پایداری کلی یک سکونتگاه شهری یا دست کم بعضی از جنبه‌های مهم آن را اندازه گیری کنیم. برای مثال یک اردوگاه چادری را می‌توان با سکونتگاه غارنشین مقایسه کرد یا یک سکونتگاه در معرض سیل را می‌توان با سکونتگاه غیرسیلابی ارزیابی کرد و می‌توان گفت کدام یک بهتر است. شاید بتوان اظهار داشت که هم پایداری خیلی کم و هم خیلی زیاد، برای همه نامطلوب است و براین اساس می‌توان دامنه‌ی بهینه‌ای را مشخص کرد.
شهروندان مایل اند این نظریه را به عنوان هدفی عملی به کار گیرند. در عین حال، رابطه‌ی آن با شکل شهر یعنی با خصوصیات کالبدی مشخصی همچون مصالح ساختمانی، تراکم و مکان را می‌توان به رابطه‌ای که عناصر زمین با یکدیگر دارند، مربوط دانست.

دیدگاه هنجاری

این دیدگاه با روابط بین ارزش‌های انسانی و شکل شهر و اینکه چگونه می‌توان یک شهر خوب را شناخت، سروکار دارد.

دیدگاه ژئومورفولوژیکی

دیدگاه چهارمی که در مورد شکل شهر می‌توان بیان کرد، "نظریه‌ی پدیده‌ای ژئومورفولوژی و شکل شهر"(8) است. این دیدگاه به نوع پدیده‌ها در فضای شهری توجه دارد و بیان می‌کند که چگونه پدیده‌های ژئومورفولوژیکی در شکل دهی شهر نقش دارند، برای مثال چگونه یک آبراهه در خطی کردن شکل شهر نقش دارد. یا چگونه شهرهای ساحلی از خط ساحلی شکل می‌پذیرند.
چهار دیدگاه مذکور مانند یک درخت با یک تنه و چند شاخه است ولی برخلاف شاخه‌ی درختان که از یکدیگر دور می‌شوند، این شاخه‌ها باید در نقاط متعددی به یکدیگر متصل شوند و همدیگر را حمایت کنند. ما می‌خواهیم درباره‌ی دیدگاه ژئومورفولوژیکی بحث کنیم، اما باید از سه دیدگاه دیگر نیز باخبر بوده و به دنبال محل مناسبی برای پیوند آنها باشیم. تاکنون دیدگاه حاکم، دیدگاه عملکرد شهری است و دیدگاه واحدی در مورد تکوین و شکل شهر ارائه نشده که کلیه‌ی جنبه‌های مهم شهری را با هم تلفیق کند. دیدگاه‌های موجود، هریک شهر را از دید خاص خود می‌نگرند و بدیهی است بعضی از این دیدگاه‌ها نقش غالب را داشته‌اند. شهر را می‌توان به عنوان الگویی از روابط گروه‌های انسانی، به منزله‌ی فضای تولید و توزیع، حوزه‌ی عملکرد نیروهای کالبدی (9)، یک رشته‌ی تصمیمات مرتبط، یا به عنوان میدان تضادها نگریست. در شرایط موجود، دیدگاه‌ها به ارزش‌هایی وابسته‌اند که نه کامل اند و نه مورد آزمایش قرار گرفته‌اند. از طرفی بیشتر این نظریه‌ها دراصل ماهیتی ایستا و غیرپویا دارند. دیدگاه برنامه ریزی به فرایند تصمیم گیری اهمیت می‌دهد و به هر چه هست و هرچه باید باشد، ارتباط دارد. شهر توسط عاملان متعددی مثل خانوارها، مؤسسات و شرکت‌های صنعتی، شهرداری‌ها، بساز و بفروش‌ها، سرمایه گذاران، سازمان‌های قانونگذاری و نهادهای تأمین کمک مالی و شرکت‌های تاسیساتی ساخته و نگهداری می‌شود. هر کدام علایق و نظرهای خاص خود را دارند و فرایند تصمیم گیری جزء به جزء و جمعی است و گاهی با عامل مشخصه‌ی گروه‌های فشار مشخص می‌شود. بعضی از این عامل‌ها قدرت رهبری و تسلط دارند و دیگران از آنها تبعیت خواهند کرد. اغلب عاملان برجسته و رهبر، همان مؤسسات بزرگ مالی خواهند بود که امکان سرمایه گذاری را دارند و شرکت‌های بزرگ و بساز و بفروش‌های بزرگی که خود قطعات وسیعی از شهر را می‌سازند، در شکل شهر نقش ایفا می‌کنند. در بخش عمومی، باید ادارات و سازمان‌های عمده‌ی دولتی را اضافه کرد. همچنین شرکت‌های بزرگ تک منظوری اعم از محلی یا منطقه‌ای که مسئول ایجاد بزرگراه‌ها، بنادر، سیستم‌های آب و فاضلاب و پارک‌های حفاظت شده‌ی وسیع، و بخش‌های عمده‌ی مشابهی از زیر ساخت‌های شهری هستند همگی عاملان عمده‌ی شکل دهنده‌ی شهری شناخته می‌شوند. عاملانی که نفوذ زیادی دارند، شهر را به شیوه‌ای مشخص و مرکزی و تحت سرپرستی خود کنترل می‌کنند.(10) اینها اغلب یک بعدی اند که هدفشان افزایش منافع گروهی خود، مجری یک سیستم برای مثال آبی یا فاضلاب، حمایت از بازار مستغلات یا ابقای یک سیستم خاص هستند که درآمد کافی به دست می‌آورند و در عین حال روزنه و راه گریز کافی نیز دارند. این مقاصد اغلب تأثیر زیادی روی شکل شهر دارد.

دیدگاه آشفتگی

تغییرات جزیی در فرایندهای یکسان، موجب ایجاد گستره‌ی وسیعی از الگوها و در نتیجه پیدایش نگرش‌های جدید در زمینه‌ی الگو و شکل شهر شده است. به نظر می‌رسد رفتار بی نظم را که از اصولی قطعی تبعیت می‌کند، ولی در عین حال به صورتی بسیار نامنظم ظاهر می‌شود، بتوان زمینه و اساس دیدگاه آشفتگی دانست. با این حال، این رفتار آن طور که به نظر می‌رسد، پیچیده و بدون الگو نیست. در حقیقت، بسط نظریه‌ی آشفتگی نشان می‌دهد که طرز عملکرد علت و معلول در فرایندهای طبیعی و الگوهایی که آنها را به وجود می‌آورند، به طور صحیح تفسیر نشده است. دلیل این سوء تفاهم آن است که تصور می‌شود عوامل ساده تأثیرات ساده‌ای برجای می‌گذارند و بر عکس، عوامل پیچیده و چند متغیره تاثیرات پیچیده‌ای دارند. امروزه ثابت شده است که عوامل ساده نیز ممکن است تأثیرات، فرایندها و الگوهای پیچیده‌ای را به دنبال داشته باشند. با نگاهی به اطراف خود درمی یابیم که جهان مملو از الگوهای تکرار شده و دارای نظم و نه بی نظمی (در معنای متداول کلمه) است. در قیاسی متناقض، می‌توان گفت الگوی آشفتگی ناشی از تداخل پیچیده‌ی تعداد زیادی از عوامل یا عناصر متفاوت است. به طور مثال، در مورد نظام حاکم بر رودخانه، می‌توان گفت که گستره وسیعی از ساختارهای زمین شناسی به عنوان لایه‌ی زیرین، شرایط اقلیمی متغیر، پوشش گیاهی شیب و مقدار آب و وجود کنش‌های پیچیده بین این متغیرها، تعداد الگوها را آشفته می‌کند. این مسئله در مورد جزییات سامانه‌ی روردخانه نیز صدق می‌کند، برای مثال اینکه کدام نهر کجا می‌رود و چگونه علت فرسایش یک قطعه سنگ مشخص می‌شود، ولی در مقیاس بزرگ تر الگویی به وجود می‌آید که به طور شگفت انگیزی مشابه تمام سامانه‌های زهکشی دیگر است.

دیدگاه ارگانیک

علاقه به طبیعت و میل به درک عناصر طبیعی و زنده از جمله پدیده‌های ژئومورفولوژی، احساس‌هایی است که به طور وسیعی سرتاسر فضای شهرنشینی ایران و جهان آینده را فرا خواهد گرفت. سکونتگاه‌هایی که براساس اصول ارگانیک ساخته شده‌اند، اغلب از این نظر برای ما جالب اند که این فراگیری را ممکن می‌سازند. با وجود این، اگر بگوییم طبیعت آن چیزی است که غیرانسانی باشد و هرچه شخص از مردم و تمدن دور شود، طبیعی تر خواهد شد، قابل دفاع نیست. براساس این قاعده حیات وحش طبیعی تر از اردوگاه شکار و اردوگاه شکار طبیعی تر از مزرعه و مزرعه طبیعی تر از شهر و شهر طبیعی تر از محله و محله طبیعی تر از سرپناه است، اما این قاعده قابل دفاع نیست. همان سرپناه در صورتی که متناسب با قابلیت‌های محیطی ساخته شود، به طور قطع طبیعی است. از طرفی مردم و شهرها همان قدر پدیده‌های طبیعی هستند که درختان، آشیانه‌ها و جاده‌ها، این نکته اهمیت حیاتی دارد که ما تمام دارایی‌های موجود شهری را جزء جدایی ناپذیر از کل مجموعه‌ی هستی بدانیم. شاید مهم ترین کمک نظریه‌ی ارگانیک همین دیدگاه جامع باشد و ما به استناد فرایندهای ژئومورفولوژیکی از این دیدگاه دفاع می‌کنیم، مشروط بر اینکه از عناصر ارگانیکی به صورت منطقی و موزون استفاده کنیم، به این مفهوم که شهر را پیوسته مجموعه‌ای از عملکردهای مرتبط باهم ببینیم که عناصر متنوع آن پیوسته از درون تغییر می‌کند و فرایند و شکل غیرقابل تفکیکی دارند.

پی‌نوشت‌ها:

1- مقیمی، ابراهیم، فرایندهای بادی و تغییرات اشکال سطحی در دشت لوت، 1378، صص 93-111.
2- Stevens, P.s.(1974).
3- threshold effect.
4-Planing Theory.
5- Decision-making Theory.
6-Operative Theory.
7- کوین لینیچ، ترجمه، 1381، ص 144.
8-ProSeSS geomorphology and city form theory.
9- الف) در فرهنگ عمید واژه‌ی کالبد چنین معنا شده است: " قالب، تن، بدن" (عمید، 813). فرهنگ معین این واژه را چنین معرفی می‌کند: 1- قالب هر چیز (اغلب)، کالب 2- قالب خشت زنی (به ویژه) 3- تن (ادمی و جانوران)، بدن (معین، 1371، 2859). فرهنگ دهخدا نیز تعابیر مشابهی دارد: "کالبد به معنی کالبد است که قالب هر چیز باشد./ به معنی تن و بدن آدمی و حیوانات دیگر نیز است. چون این تن خاکی برای روح حیوانی به معنی قالب است، آن را نیز کالبد گفته‌اند. کالبد را تنها بر تن آدمی اطلاق نکنند، بر جماد و نبات نیز اطلاق نمایند و کالبد روینده بدن نباتی را گویند و کالبد کانی یعنی جمادی" (دهخدا، 1365، 291). از این رو کالبد را می‌توان به معنی جسم و تن دانست، در مقابل روح و روان. ارزش کالبد به روح و جان است و بدون آن اهمیت چندانی ندارد.
ب). در ادبیات طراحی شهری، واژه‌ی شکل (فرم) شهر را مترادف کالبد شهر آورده‌اند. کوین لینچ در کتاب سیمای شهر، فرم شهر را به صورت "مظاهر جسمی و رویت پذیر شهر" تعریف کرده است (لینچ، 1379، ص 90 و میر مقتدایی، مهتا، 1383، صص 32 و 33). در کتاب تئوری شکل خوب شهر، این مفهوم بیشتر تشریح می‌شود: "شکل مجتمع زیستی که اغلب محیط زیست کالبدی خوانده شده است، به طور کلی به مفهوم الگوی فضایی عناصر کالبدی بزرگ، بی حرکت و دائمی در شهر، مانند: ساختمان‌ها، خیابان‌ها، تجهیزات، تپه‌ها، رودخانه‌ها و شاید هم درختان است. برخی از صاحب نظران دیگر نیز، کالبد شهر را مترادف عناصر مصنوع و بی جان (ساختمان‌ها) دانسته‌اند: "شکل شهر که رکن اساسی طراحی شهری به حساب می‌آید، در حقیقت ظرفی است که امکان می‌دهد فعالیت‌های شهری در آن به وقوع بپیوندد. مورفولوژی شهری، یکی از مهم ترین رویکردهای کالبدی به شکل شهر است و چنین تعریف می‌شود: "واژه مورفولوژی به معنای " علم فرم " است که کارش بررسی شکل، فرم، ساختار خارجی یا شیوه‌ی مرتب شدن است. مورفولوژی شهری بررسی نظام مند فرم، شکل، نقشه، ساختار و کارکردهای بافت مصنوع شهرها و منشا و شیوه‌ی تکامل این بافت در طول زمان است که اغلب جغرافیدانان شهری به آن پرداخته‌اند (برای مثال شکوهی در کتاب دیدگاه‌های جدید در جغرافیای شهری).
ج). طرفداران این زمینه‌ی فکری عقیده دارند که تمایلات و ارزش‌های انسانی در کالبد شهر مستتر است و مطالعه‌ی کالبد شهر به طور ضمنی مطالعه ارزش‌های انسانی شکل دهنده‌ی آن نیز به شمار می‌رود. "مورفولوژی شهری بر مطالعه‌ی شهر به عنوان یک محیط کالبدی متمرکز است، اما به طور ضمنی پیوندی میان عناصر فضایی و مادی شهر و نیروهای اجتماعی و اقتصادی شکل دهنده‌ی آنها برقرار می‌کند.
د). اما " کالبد شهر، اثر و ردپای تمایلات ژئومورفولوژیکی نیز دارد. در اینجا مورفولوژی به معنای علم فرم نیست بلکه به مفهوم «شکل شناسی» است بنابراین، همان طور که فرم مصنوع را می‌توان مربوط به دوره‌ی تاریخی خاصی دانست، می‌توان آن را حاصل مکانی دانست که در آن انجام می‌گیرد و برای جای دادن به آنها طراحی شده است. بافت یک شهر، نه فقط سند تاریخ ساخت آن، بلکه سند زندگی انسان‌هایی است که آن را ساخته‌اند و سند تاریخی فرایندهایی از ژئومورفولوژی است که امکان ساخت آن را فراهم کرده‌اند. و تمایل به تغییر دارند و این تغییر، زمینه‌ی رشد و دگرگونی کالبد شهر را فراهم می‌کند. شهر به عنوان یک کل (شامل ساختمان‌ها و ساکنان آن و مکان مربوط) یک فرایند است. تعاملی است میان انسان‌ها و محیط شان و زمینشان) و این را می‌توان جوهر کالبدی آن تعریف کرد.
10- کوین، لنیچ، ترجمه، 1381، ص 48.

منبع مقاله :
مقیمی، ابراهیم؛ (1391)، ژئومورفولوژی شهری، تهران: مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، چاپ پنجم